بیوگرافی لئو تولستوی – Leo Tolstoy

بیوگرافی لئو تولستوی

لئو تولستوی، نویسنده برجسته روسی، با ریش بلند سفید و ژولیده، و پیراهن آبی دکمه‌دار، معمولاً با تصویر او در سال ۱۹۰۸ به یاد آورده می‌شود. او در تاریخ ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا روسیه متولد شد و در ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ در آستاپوفو، در سن ۸۲ سالگی، چشم از جهان فرو بست. در این نوشته وب سایت مجله بیوگرافی فوتبال شما را با لئو تولستوی ، آشنا خواهد کرد. همراه ما بمانید.

نام لئو تولستوی
تولد 9 سپتامبر 182
محل تولد یاسنایا پولیانا، روسیه
تاریخ درگذشت ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰
قد 181 سانتی‌متر
ملیت روسی
حرفه نویسنده
معروفترین آثار جنگ و صلح ، آنا کارنینا
فهرست مطالب نمایش

بیوگرافی لئو تولستوی

در بیوگرافی مشاهیر ادبیات لئو تولستوی آمده است، لئو تولستوی در سال ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا، ملک خانوادگی واقع در جنوب غربی تولا و حدود ۲۰۰ کیلومتری جنوب مسکو، چشم به جهان گشود. او چهارمین فرزند از پنج فرزند کنت نیکولای ایلیچ تولستوی، جانباز جنگ میهنی ۱۸۱۲، و پرنسس ماریا ولکونسکایا بود. زندگی تولستوی از همان کودکی تحت تأثیر تراژدی‌های خانوادگی قرار گرفت؛ مادرش در دو سالگی و پدرش در نه سالگی از دنیا رفتند. پس از این وقایع، تربیت تولستوی و خواهر و برادرانش به اقوامشان سپرده شد.

لئو تولستوی کیست 

نام کامل: لئو تولستوی

متولد: 9 سپتامبر 182

محل تولد: یاسنایا پولیانا، روسیه 

تاریخ مرگ : ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰

لئو تولستوی چه کسی هست 

لئو تولستوی چه کسی هست 

بیوگرافی نویسنده لئو تولستوی به این شکل بیان می‌شود که، تولستوی در سال ۱۸۴۴ وارد دانشگاه کازان شد تا حقوق و زبان‌های شرقی بخواند، اما موفقیتی در تحصیل به دست نیاورد. معلمانش او را فردی «بی‌علاقه به یادگیری» توصیف کردند. پس از ترک دانشگاه در اواسط دوره تحصیل، او به زادگاهش بازگشت و سبک زندگی آرام و راحتی را در پیش گرفت. همین دوره آغاز فعالیت‌های ادبی او بود؛ اولین رمانش با عنوان «کودکی»، که روایتی تخیلی از دوران جوانی او بود، در سال ۱۸۵۲ منتشر شد.

لئو تولستوی اهل کجاست

لئو تولستوی به طور اصالتاً اهل منطقه «یاسنایا پالیانا» در امپراتوری روسیه بود. این منطقه در نزدیکی شهر تولا واقع شده است.

لئو تولستوی

او در سال ۱۸۵۱، تولستوی پس از رویارویی با بدهی‌های سنگین ناشی از قمار، به همراه برادر بزرگ‌ترش عازم قفقاز شد و به ارتش پیوست. خدمت نظامی او در جریان جنگ کریمه، به‌ویژه در محاصره طولانی‌مدت سواستوپول، منجر به ارتقاء درجه و تقدیر از شجاعت‌های او شد. با این حال، تعداد قابل توجه کشته‌شدگان جنگ، روح تولستوی را آزرده کرد و جرقه اعتراضات درونی او نسبت به خشونت و نظام‌های دولتی را زد.

زندگینامه لئو تولستوی

او پس از ترک ارتش در پایان جنگ کریمه، سفرهای اروپایی تولستوی بین سال‌های ۱۸۵۷ تا ۱۸۶۱ نقش مهمی در تحول فکری و هنری او داشت. دیدار او از یک اعدام عمومی در پاریس تأثیری عمیق بر فلسفه غیرخشونت‌آمیزش گذاشت. تجربه خواندن متون فلسفی و مذهبی مانند تیروکورال نیز باعث تقویت باورهای ضدخشونت او شد؛ باورهایی که بعدها از طریق «نامه‌ای به یک هندو» تأثیر قابل‌توجهی بر مهاتما گاندی گذاشت.

لئو تولستوی زندگینامه

او در طول سفر اروپایی‌اش، تولستوی با اندیشمندان بزرگی همچون ویکتور هوگو و پیر-ژوزف پرودون دیدار کرد. اثر «بینوایان» هوگو و ملاقات با پرودون، نویسنده کتاب «جنگ و صلح» (به فرانسوی)، تأثیرات زیادی بر شاهکار ادبی تولستوی داشتند. این دیدارها همچنین دیدگاه سیاسی و اجتماعی تولستوی را شکل دادند؛ او در زمینه اهمیت آموزش و شیوه‌های تربیتی گفت‌وگوهای مفصلی انجام داد.

زندگی لئو تولستوی

زندگی لئو تولستوی

او بازگشت به روسیه سرآغاز تلاش‌های جدید تولستوی در عرصه آموزش بود. او با شور فراوان ۱۳ مدرسه برای فرزندان دهقانان تازه آزاد شده از بردگی تأسیس کرد. اصول آموزشی این مدارس را در مقاله‌ای با عنوان «مدرسه یاسنایا پولیانا» شرح داد. هرچند این مطالعات آموزشی طولانی‌مدت نبودند و تحت فشار پلیس مخفی تزاری متوقف شدند، اما مدارس او پیشگامی برای نظریه آموزش دموکراتیک محسوب می‌شوند که بعدها الگوی مدرسه سامرهیل گردید.

لئو تولستوی زندگی

تولستوی علاوه بر نویسندگی، یک متفکر مذهبی برجسته بود و تحصیلات خود را در دانشگاه سلطنتی کازان آغاز کرد اما در نهایت ترک تحصیل کرد. سبک ادبی او در دوره مدرن شکل گرفت و او را به یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های جنبش واقع‌گرایی تبدیل کرد. آثار ادبی تولستوی، شامل رمان‌ها، طرح‌های داستانی، نمایشنامه‌ها، ادبیات کودک، نقد هنری، زندگینامه‌ها و حتی ترجمه و مکاتبات هستند. برخی از عناوین برجسته شامل جنگ و صلح (۱۸۶۹)، آنا کارنینا (۱۸۷۸)، و رستاخیز (۱۸۹۹) است که به عنوان شاهکارهای واقع‌گرایی شناخته می‌شوند. همچنین داستان‌های کوتاهی مانند «مرگ ایوان ایلیچ» (۱۸۸۶) و آثار فلسفی او جایگاه ویژه‌ای در ادبیات جهانی دارند.

لئو تولستوی زندگی نامه

بحران اخلاقی عمیق تولستوی در دهه ۱۸۷۰ به یک بیداری معنوی منجر شد؛ تجربه‌ای که در کتاب اعتراف (۱۸۸۲) شرح داده شده است. تفسیر دقیق او از آموزه‌های اخلاقی مسیح، خصوصاً خطبه بالای کوه، او را به یک صلح‌طلب مسیحی و آنارشیست تبدیل کرد. دیدگاه‌های او درباره مقاومت بدون خشونت، که در کتاب پادشاهی خدا در درون شماست (۱۸۹۴) مطرح شد، تأثیر شگرفی بر اندیشمندانی مانند مهاتما گاندی، مارتین لوتر کینگ جونیور و لودویگ ویتگنشتاین گذاشت.

لئو تولستوی بیوگرافی

تولستوی که از طرفداران فلسفه اقتصادی هنری جورج نیز بود، این ایده‌ها را در آثار خود مانند رمان رستاخیز گنجاند. او چه در دوران زندگی و چه پس از آن مورد تحسین نویسندگان بزرگ همچون ویرجینیا وولف قرار گرفت که او را «بزرگترین رمان‌نویس» خواندند. همچنین جنگ و صلح از سوی منتقدان به عنوان یکی از بزرگترین رمان‌های تاریخ شناخته شده است. با وجود شهرت جهانی و تاثیر عمیق بر ادب و فلسفه، تولستوی هرگز جایزه نوبل دریافت نکرد؛ امری که همچنان به عنوان موضوعی بحث‌برانگیز در تاریخ جایزه نوبل مطرح است.

خانواده لئو تولستوی

خانواده تولستوی از اشراف برجسته و قدیمی روسیه بودند که تاریخ خود را به ایندریس، یک اشراف‌زاده اسطوره‌ای، نسبت می‌دهند. ایندریس که پیوتر تولستوی از او به‌عنوان مردی «از نمچ، از سرزمین‌های سزار» یاد می‌کند، در سال ۱۳۵۳ میلادی به همراه دو پسرش، لیتوینوس (یا لیتونی) و زیمونتن (یا زیگمونت)، و گروهی شامل ۳۰۰۰ نفر به چرنیگوف آمد. بعدها ایندریس نام خود را به لئونتی تغییر داد و به همراه پسرانش، کنستانتین و فئودور، به ارتدکس شرقی گروید. نوه کنستانتین، آندری خاریتونوویچ، پس از مهاجرت به مسکو، لقب تولستوی (به معنای «چاق») را از واسیلی دوم مسکو دریافت کرد.

لئو تولستوی خانواده

بسیاری از پژوهشگران با توجه به نام‌های غیرمسیحی و اینکه چرنیگوف در آن زمان تحت حکومت دمتریوس اول استارشی قرار داشت، بر این باورند که خانواده تولستوی در اصل از لیتوانیایی‌هایی بودند که از دوک‌نشین بزرگ لیتوانی آمده بودند. بااین‌حال، هیچ سندی از ایندریس در منابع قرن چهاردهم تا شانزدهم یافت نشده است. همچنین تواریخ چرنیگوف که پیوتر تولستوی به آن‌ها استناد کرده بود، نابود شده‌اند.

زندگی شخصی لئو تولستوی

زندگی شخصی لئو تولستوی

مرگ برادر تولستوی، نیکولای، در سال ۱۸۶۰ تأثیر عمیقی بر زندگی او گذاشت و باعث شد به ازدواج فکر کند. او در تاریخ ۲۳ سپتامبر ۱۸۶۲ با سوفیا آندریونا برس که شانزده سال از خودش جوان‌تر بود ازدواج کرد. سوفیا دختر یک پزشک درباری بود و خانواده و دوستان او را با نام سونیا (مخفف روسی سوفیا) صدا می‌کردند. حاصل این ازدواج ۱۳ فرزند بود که تنها هشت نفر از آنها از کودکی جان سالم به در بردند.

همسر لئو تولستوی

زندگی مشترک آنها ترکیبی از شور جنسی و بی‌تفاوتی عاطفی بود. تولستوی در آستانه ازدواجشان خاطراتی را به همسرش نشان داد که شامل جزئیات گذشته پرماجرای جنسی و این حقیقت بود که یکی از رعیت‌های او پسری را برایش به دنیا آورده بود. با این وجود، زندگی زناشویی اولیه آنها شاد بود و تولستوی را به نوشتن آثار برجسته‌ای مانند «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» تشویق کرد. سوفیا در این مدت به عنوان منشی، ویراستار، و مدیر مالی او نقش مهمی ایفا می‌کرد و بارها و بارها متون طولانی او را با دست کپی می‌کرد تا آنها را برای انتشار آماده کند.

لئو تولستوی همسر

اما این رابطه به تدریج با رادیکال‌تر شدن افکار تولستوی رو به وخامت گذاشت. تولستوی تصمیم گرفت ثروت موروثی و کسب‌شده خود را رد کند و حتی از حقوق چاپ آثار اولیه‌اش چشم‌پوشی نماید. این تنش‌ها زندگی مشترک آنها را تحت تأثیر قرار داد. همچنین زمانی که تولستوی در حال تکمیل آخرین بخش‌های «آنا کارنینا» بود، به نگرانی‌ها و پریشانی‌های روانی دچار شد و حتی اقدامات احتیاطی برای جلوگیری از آسیب به خود، مانند کنار گذاشتن اسلحه و طناب، انجام داد.

فرزندان لئو تولستوی

پس از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه و بعدها تأسیس اتحاد جماهیر شوروی، برخی از اعضای خانواده تولستوی کشور را ترک کردند. بسیاری از نوادگان او اکنون در نقاط مختلف جهان مانند سوئد، آلمان، بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده زندگی می‌کنند. پسر تولستوی، لف لووویچ تولستوی، در سوئد ساکن شد و با یک زن سوئدی ازدواج کرد. نوادگان او همچنان در سوئد زندگی می‌کنند. از خانواده تولستوی-پائوس ارتباط نزدیکی با هنریک ایبسن نیز ذکر شده است. آخرین نوه بازمانده تولستوی، کنتس تاتیانا تولستوی-پائوس، در سال ۲۰۰۷ در عمارت خانوادگی هرستا در سوئد درگذشت.

نوه های لئو تولستوی

چهره‌های مشهوری همچون نویسنده سوئدی داریا پائوس و خواننده جاز ویکتوریا تولستوی نیز از نوادگان تولستوی هستند. همچنین ولادیمیر تولستوی، یکی دیگر از نوادگان او که در سال ۱۹۶۲ متولد شده است، از سال ۱۹۹۴ مدیریت موزه یاسنایا پولیانا را برعهده داشته و از سال ۲۰۱۲ به عنوان مشاور رئیس‌جمهور روسیه در امور فرهنگی فعالیت می‌کند. پیوتر تولستوی، نتیجه دیگر او، یک روزنامه‌نگار برجسته و نماینده دومای دولتی روسیه است. علاوه بر این، فیوکلا تولستوی، دختر اسلاویست مشهور شوروی نیکیتا تولستوی، نیز به عنوان مجری تلویزیونی و رادیویی فعالیت دارد.

خانه های لئو تولستوی

یاسنایا پولیانا، خانه روستایی‌ای بود که خانواده تولستوی در آن اقامت داشتند. لئو تولستوی در همین مکان چشم به جهان گشود و پس از سپری کردن دوران جوانی در شهرهای مختلف روسیه، از مسکو تا سواستوپول، در اواخر عمرش به این خانه بازگشت. امروزه این محل به عنوان موزه‌ای اختصاصی برای نمایش زندگی و آثار او شناخته شده است.

لئو تولستوی خانه

مسیر یاسنایا پولیانا، زادگاه تولستوی، با خیابانی مملو از درختان توس احاطه شده است. درختان توس در فرهنگ روسیه نمادی از لطافت، ظرافت، زیبایی و ارتباط نزدیک با طبیعت بوده و از دیرباز نقشی کاربردی برای دهقانان ایفا کرده‌اند؛ چراکه از شاخه‌ها و پوست آن‌ها برای ساخت ابزار و لباس استفاده می‌شد.

مرگ لئو تولستوی

مرگ لئو تولستوی

تولستوی در 20 نوامبر 1910 و در سن 82 سالگی چشم از جهان فروبست. مدتی پیش از مرگ، وضعیت سلامتی او نگرانی عمیقی را برای خانواده‌اش به همراه داشت که پیوسته مراقب او بودند. در روزهای پایانی زندگی، او به‌طور آشکار درباره مرگ سخن می‌گفت و می‌نوشت. تولستوی با پشت کردن به سبک زندگی اشرافی و رفاه خانوادگی، در یک شب سرد زمستانی خانه را ترک کرد. این حرکت ناگهانی، تلاشی برای دور شدن از بحث‌ها و انتقادهای همسرش تلقی می‌شد؛ چراکه همسر او در سال‌های اخیر همواره نسبت به توجه تولستوی به پیروانش احساس ناراحتی و حسادت می‌کرد. پس از یک روز سفر با قطار به سمت جنوب، تولستوی در ایستگاه راه‌آهن آستاپوو به دلیل ابتلا به ذات‌الریه جان سپرد.

علت مرگ لئو تولستوی

رئیس ایستگاه، تولستوی را به آپارتمان خود منتقل کرد، جایی که پزشکان شخصی او تلاش کردند با تزریق مورفین و کافور برای بهبود وی اقدامی انجام دهند. مراسم تشییع جنازه تحت تدابیر امنیتی ویژه برگزار شد تا از هرگونه اختلال جلوگیری شود. در این مراسم که دو هزار نفر در آن حضور یافتند، نیروهای پلیس بدون جلب توجه اما با حضور نامحسوس امنیت را برقرار کردند.

مرگ تولستوی

گروه‌های کر برای جمعیت ترانه‌هایی اجرا کردند و بنا به خواست خانواده، مداحی یا سخنرانی رسمی برگزار نشد، هرچند حدود 100 دانش‌آموز تقاضای ایراد سخنرانی داشتند. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که تولستوی ساعات پایانی عمر خود را به موعظه درباره عشق، عدم خشونت و گئورگیسم برای سایر مسافران قطار اختصاص داده بود.

عکس همسر لئو تولستوی

عکس همسر لئو تولستوی

عکس فرزندان لئو تولستوی

عکس فرزندان لئو تولستوی

والپیپر لئو تولستوی

والپیپر لئو تولستوی

لئو تولستوی نویسنده

لئو تولستوی، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های ادبیات روسیه و جهان، در آثار خود به شکلی هنرمندانه دست به تصویرسازی زندگی و جامعه روسی زده است. رمان‌های بلند او، مانند جنگ و صلح و آنا کارنینا، همراه با نوشته‌هایی کوتاه نظیر حاجی مراد و مرگ ایوان ایلیچ، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات دارند. تولستوی کار نویسندگی را با سه اثر زندگینامه‌ای آغاز کرد: کودکی، نوجوانی و جوانی (1852–1856).

نوشته لئو تولستوی

این نوشته‌ها به روایت زندگی پسری از خانواده‌ای ثروتمند می‌پردازند که به تدریج شکاف عظیم میان خود و دهقانان پیرامونش را درک می‌کند. هرچند تولستوی بعدها این آثار را احساسی توصیف کرد، اما همچنان به عنوان بازتاب‌هایی از دوران رشد انسان اهمیت خود را حفظ کرده‌اند.

لئو تولستوی آثار

تجربیات او در جنگ کریمه، جایی که به عنوان ستوان دوم در یک هنگ توپخانه خدمت کرد، تأثیری ماندگار بر نگاهش به زندگی گذاشت. این تجربیات بعدها منجر به تلاش او برای صلح‌طلبی شد و زمینه‌ساز تصویرسازی‌های واقع‌گرایانه از قساوت جنگ در آثار بعدی گردید. یکی از این نمونه‌ها طرح‌های سواستوپول است که وقایع جنگ را به شکلی زنده بازتاب می‌دهد. در آثار تولستوی، تلاش برای نمایش واقع‌گرایانه جامعه روسیه به وضوح دیده می‌شود. رمان قزاق‌ها (1863) داستان اشراف‌زاده‌ای روسی را بیان می‌کند که در عشقی میان‌فرهنگی با دختری قزاق گرفتار شده است. آنا کارنینا (1877) نیز داستان زنی را روایت می‌کند که به دلیل پیمان‌شکنی عاشقانه در دام قضاوت و عرف جامعه مانده است.

رمان لئو تولستوی

هم‌زمان شخصیت دیگری، یعنی لوین، فیلسوفی است که در میان دهقانان به کار مشغول است و برای اصلاح زندگی آنان تلاش می‌کند. بسیاری از شخصیت‌های رمان‌های تولستوی بازتابی از زندگی و افکار خود او هستند: پیر بزوخوف و شاهزاده آندری در جنگ و صلح، لوین در آنا کارنینا و شاهزاده نکلیودوف در رستاخیز نمونه‌هایی از این توازی‌اند.

لئو تولستوی جنگ و صلح

لئو تولستوی جنگ و صلح

جنگ و صلح، یکی از برجسته‌ترین دستاوردهای ادبی تولستوی، با داشتن بیش از 580 شخصیت تاریخی و خیالی، پهنه‌ای وسیع از زندگی اجتماعی و سیاسی روسیه قرن نوزدهم را تصویر می‌کند. این رمان خواننده را از زندگی روزمره خانواده‌ها تا مقر ناپلئون، از کاخ امپراتوری الکساندر اول تا میدان‌های نبرد آسترلیتز و بورودینو همراهی می‌کند.

جنگ و صلح لئو تولستوی

هرچند تولستوی خود جنگ و صلح را یک رمان نمی‌دانست، در این اثر حماسی نقش بزرگان تاریخی مانند ناپلئون و الکساندر را بی‌اهمیت جلوه داده و نظریه خود درباره تاریخ را بررسی کرده است. برای تولستوی، رمان ابزاری برای تحلیل موضوعات اجتماعی و سیاسی بود. از همین رو او آنا کارنینا را نخستین رمان واقعی خود تلقی نمود.

رمان جنگ و صلح لئو تولستوی

سبک نگارش تولستوی، همان‌طور که ریچارد پویر مترجم آثار او بیان کرده است، ترکیبی ماهرانه از تحریک احساسی، طنز ظریف و استفاده استادانه از ابزارهای بلاغی است؛ ویژگی‌هایی که در هر سطر از آثارش به چشم می‌خورند و او را به یکی از پیشگامان ادبی جهان بدل کرده‌اند.

آنا کارنینا لئو تولستوی

پس از نوشتن شاهکار آنا کارنینا، تولستوی توجه خود را به موضوعات مسیحی معطوف کرد. آثار بعدی او همچون مرگ ایوان ایلیچ (1886) و چه باید کرد؟ فلسفه‌ای انقلابی مبتنی بر اصول مسیحی، آنارشیسم، و صلح‌طلبی را توسعه دادند که در نهایت منجر به تکفیر او از کلیسای ارتدکس روسیه در سال 1901 شد. با گرایش عمیق‌تر به باورهای مذهبی، تولستوی بسیاری از عناصر فرهنگ مدرن غربی، از جمله رمان‌های برجسته خودش نظیر جنگ و صلح و آنا کارنینا، را به عنوان «هنر جعلی» نخبه‌گرایانه‌ای تلقی کرد که اهداف آن با هنر مسیحی مبتنی بر عشق جهانی و همدلی برادرانه که او به آن اعتقاد داشت، مغایرت داشت.

لئو تولستوی رستاخیز

در رمان «رستاخیز»، تولستوی تلاش می‌کند تا بی‌عدالتی ناشی از قوانین انسانی و دورویی کلیسای نهادینه‌شده را آشکار کند. او همچنین فلسفه اقتصادی گئورگیسم را مورد بررسی قرار داد؛ فلسفه‌ای که در سال‌های پایانی زندگی‌اش یکی از مدافعان سرسخت آن شد.

رمان های لئو تولستوی

رمان های لئو تولستوی

تولستوی علاوه بر نوشتن رمان، به حوزه شعر نیز وارد شد و در جریان خدمت سربازی چندین ترانه نظامی سرود. او داستان‌های منظوم همچون ولگا-بوگاتیر و اوف را به سبکی مشابه ترانه‌های فولکلور ملی خلق کرد. این آثار بین سال‌های 1871 تا 1874 به منظور مجموعه چهارجلدی کتاب روسی او برای خواندن نوشته شدند که شامل 629 داستان کوتاه در ژانرهای مختلف بود و همراه با کتاب درسی آزبوکا برای دانش‌آموزان مدارس منتشر شد.

کتاب لئو تولستوی

با این حال، او در مورد شعر به عنوان یک ژانر ادبی تردید داشت و اظهار داشت که «سرودن شعر مانند تلاش برای شخم زدن و رقصیدن به طور همزمان است». والنتین بولگاکف نقل کرده است که تولستوی از برخی شاعران، از جمله الکساندر پوشکین، بابت استفاده از اصطلاحات «بی‌پایه» که صرفاً به خاطر حفظ قافیه به کار برده شده بودند، انتقاد کرده است.

لئو تولستوی و داستایوفسکی

نویسندگان معاصر و بعدی تولستوی اغلب احترام عمیقی نسبت به آثار او داشتند، درحالی‌که برخی نیز انتقاداتی به سبک و محتوای نوشته‌هایش وارد کرده‌اند. فئودور داستایوفسکی، که پیش از تولستوی زندگی‌اش به پایان رسید، علاقه‌مند به رمان‌های او بود و آثارش را تحسین می‌کرد؛ رابطه‌ای که متقابلاً توسط تولستوی نیز وجود داشت. گوستاو فلوبر پس از مطالعه ترجمه‌ای از جنگ و صلح، تحت تأثیر روانشناسی و مهارت هنری تولستوی قرار گرفت.

لئو تولستوی و آنتون چخوف

آنتون چخوف، نویسنده‌ای دیگر از روسیه که اغلب تولستوی را در ملک روستایی‌اش ملاقات می‌کرد، او را الهام‌بخش دانسته و عقیده داشت تولستوی بار مسئولیت نویسندگی را برای دیگران کمتر کرده است. متیو آرنولد تولستوی را به خاطر توانایی در خلق تصاویر زنده از زندگی ستود، و ایزاک بابل او را کسی دانست که نوشته‌هایش بازتابی مستقیم از خود جهان است. برخی از نویسندگان بعدی نیز همچنان ستایشگر هنر تولستوی بودند اما دیدگاه‌های انتقادی خود را هم ارائه دادند. آرتور کانن دویل قدرت جزئیات در آثار تولستوی را تحسین کرد ولی ساختار سست و عرفان غیرعمل‌گرایانه او را مورد انتقاد قرار داد. 

لئو تولستوی رمان

ویرجینیا وولف او را بزرگ‌ترین رمان‌نویس اعلام کرد، و جیمز جویس ویژگی‌های نوشته‌های تولستوی، مانند جذابیت مداوم و خالی بودن از هرگونه فضل‌فروشی یا تظاهر، را ستود. توماس مان هنر طبیعی تولستوی را ستایش کرد و ولادیمیر ناباکوف در کنار تمجید از برخی آثار مشهور مانند مرگ ایوان ایلیچ و آنا کارنینا، نگاه انتقادی به جنگ و صلح داشت. ناباکوف با وجود برخی انتقادات، او را بزرگ‌ترین نویسنده داستان‌های منثور روسی نامید.

داستان لئو تولستوی

داستان لئو تولستوی

هارولد بلوم حاجی مراد را نمونه‌ای بی‌نظیر در داستان‌سرایی منثور برشمرد، درحالی‌که ویلیام فاکنر با تأکید بر اهمیت آنا کارنینا، آن را چندین بار در لیست رمان‌های برتر خود قرار داد. گری سائول مورسون نیز از جنگ و صلح به عنوان بزرگ‌ترین رمان یاد کرد؛ نشانه‌ای از تأثیر مداوم تولستوی بر ادبیات جهان.

داستان های لئو تولستوی

تولستوی، پس از مطالعه کتاب «جهان همچون اراده و تصور» اثر شوپنهاور، به‌تدریج به سمت اخلاق زاهدانه‌ای گرایش پیدا کرد که شوپنهاور در این اثر به‌عنوان مسیر معنوی مناسب برای طبقات بالا تأیید کرده بود. در سال 1869، تولستوی در این رابطه نوشت: این تابستان برای من به معنای شور و اشتیاقی مداوم نسبت به شوپنهاور و مجموعه‌ای کامل از لذت‌های معنوی بود که تجربه‌ای کاملاً جدید برای من به حساب می‌آید. هیچ‌وقت دانشجویی در طول دوران تحصیلش به اندازه من در این تابستان مطالعه نکرده و چیزهای زیادی یاد نگرفته است.

لئو تولستوی کتابها

در فصل ششم کتاب «اعتراف»، تولستوی پاراگراف پایانی اثر شوپنهاور را نقل کرده است. این بخش توضیح می‌دهد که انکار کامل خود، تنها نوعی نیستی نسبی به‌همراه دارد که نباید از آن هراس داشت. تولستوی تحت تأثیر توصیفات مرتبط با ریاضت‌کشی در مسیحیت، بودیسم و آیین هندو به‌عنوان راه رسیدن به تقدس قرار گرفت. او پس از خواندن بخش‌هایی اخلاقی فراوان در آثار شوپنهاور، تصمیم گرفت فقر و انکار رسمی اراده را بپذیرد.

کتاب های لئو تولستوی

شوپنهاور در این آثار ضرورت رنج غیرارادی توسط افراد فقیر را برای رستگاری ابدی توضیح داده است. این مفهوم با گفته حضرت عیسی در انجیل قدیس متی (19:24) نیز همخوانی دارد: «گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسان‌تر از ورود ثروتمند به پادشاهی خداست.» برای همین، کسانی که خواهان رستگاری ابدی بودند، زمانی که سرنوشت امکان فقر غیرارادی را از آن‌ها گرفته بود و در کنار ثروت زاده شده بودند، خود به فقر داوطلبانه روی آوردند.

لئو تولستوی کتاب

بودا شاکیامونی، شاهزاده بود اما داوطلبانه عصای گدایی را انتخاب کرد. همچنین فرانسیس آسیزی، بنیان‌گذار فرقه‌های گدایی، در جریان جوانی‌اش وقتی در یک مهمانی با دختران سرشناس حاضر بود و از او پرسیدند: «آیا به زودی از میان این زیبایی‌ها انتخاب خود را انجام نمی‌دهی؟»، پاسخ داد: «انتخابی بسیار زیباتر کرده‌ام!» سپس در پاسخ به پرسش «چه کسی؟» گفت: «فقر». او پس از این اتفاق همه چیز را رها کرد و به عنوان یک گدای دوره‌گرد به سراسر کشور سفر کرد.

لئو تولستوی کتاب ها

لئو تولستوی کتاب ها

در سال 1884، تولستوی کتابی با عنوان «آنچه من باور دارم» نوشت و در آن به‌طور صریح باورهای مسیحی خود را بیان کرد. او آموزه‌های عیسی مسیح را تأیید کرد و به‌ویژه تحت تأثیر خطبه بالای کوه و فرمان برگرداندن گونه دیگر قرار گرفت؛ آموزه‌ای که آن را به‌عنوان فرمان عدم مقاومت در برابر شر با زور تعبیر می‌کرد و از آن برای حمایت از صلح‌طلبی و عدم خشونت استفاده می‌کرد.

کتابهای لئو تولستوی

در کتاب «پادشاهی خدا در درون شماست» تولستوی دیدگاه خود را توضیح داد و آموزه‌های کلیسایی را نقد کرد، زیرا بر این باور بود که کلیسا آموزه‌های مسیح را تحریف کرده است. او همچنین از طریق نامه‌هایی که از کواکرهای آمریکایی دریافت کرده بود، با اندیشه‌های مسیحیان صلح‌طلب مانند جورج فاکس، ویلیام پن، و جاناتان دیموند آشنا شد. بعدها نسخه‌هایی از «کتاب مقدس تولستوی» منتشر شدند که بخش‌هایی از کتاب مقدس را، که تولستوی به آن‌ها بیشترین اهمیت می‌داد، برجسته می‌کردند؛ به‌ویژه سخنان منسوب به خود عیسی.

لئو تولستوی پادشاهی خدا در درون شماست

تولستوی معتقد بود که یک مسیحی حقیقی می‌تواند از راه تلاش برای کمال درونی، با تبعیت از فرمان بزرگ عشق به همسایه و خدا، بدون اینکه تحت تأثیر کلیسا یا دولت باشد، به شادی پایدار دست یابد. یکی از ویژگی‌های فلسفه او که بر پایه آموزه‌های مسیح شکل گرفته بود، عدم مقاومت در برابر تعارض‌ها بود. این ایده در کتاب «پادشاهی خدا در درون شماست» تولستوی تأثیر مستقیمی بر مهاتما گاندی گذاشت و بنابراین بر جنبش‌های مقاومت غیرخشونت‌آمیز تا امروز اثرگذار بوده است.

لئو تولستوی پدر سرگیوس

تولستوی دیدگاه‌های انتقادی نسبت به اشرافیت داشت و آن را باری بر دوش فقرا می‌دانست. او مخالف مالکیت خصوصی زمین و نهاد ازدواج بود و ارزش زیادی برای عفت و پرهیز جنسی قائل بود. این موضوعات در آثاری مانند «پدر سرگیوس» و مقدمه‌ای بر «سونات کرویتزر» مطرح شده‌اند؛ آرمان‌هایی که گاندی نیز در دوران جوانی به آن‌ها پایبند بود. فلسفه اخلاقی سختگیرانه تولستوی در آثار پایانی‌اش به‌وضوح دیده می‌شود.

پدر سرگیوس لئو تولستوی

نمونه‌ای از این دیدگاه، سکانس وسوسه سرگیوس در داستان «پدر سرگیوس» است. ماکسیم گورکی روایتی دارد که در آن تولستوی این متن را برای او و چخوف خوانده و پس از پایان خواندن، به گریه افتاده است. این آثار شامل بحران‌های شخصی است که شخصیت‌های اصلی داستان‌های «مرگ ایوان ایلیچ» و «ارباب و انسان» با آن مواجه می‌شوند؛ جایی که زندگی بیهوده شخصیت‌ها برای خودشان یا خواننده آشکار می‌شود.

اثر لئو تولستوی

اثر لئو تولستوی

در سال 1886، تولستوی نامه‌ای به نیکلاس میکلوهو-مکلی، کاوشگر و انسان‌شناس روس، نوشت. میکلوهو-مکلی یکی از اولین انسان‌شناسانی بود که چندژن‌گرایی، یعنی دیدگاهی که نژادهای مختلف بشر را متعلق به گونه‌های جداگانه می‌دانست، رد کرد. تولستوی در نامه خطاب به او نوشت: «شما اولین کسی هستید که با تجربه خود بدون هیچ تردیدی نشان دادید که انسان در همه جا انسان است؛ یعنی موجودی مهربان و اجتماعی که ارتباط با او می‌تواند و باید بر اساس مهربانی و حقیقت برقرار شود، نه اسلحه یا قدرت.»

نمایشنامه لئو تولستوی

در سال 1908، تولستوی با نگارش «نامه‌ای به یک هندو»، دیدگاه خود درباره اهمیت عدم خشونت به عنوان راهی برای دستیابی به استقلال هند از سلطه استعماری را بیان کرد. گاندی در سال 1909، هنگام فعالیت در آفریقای جنوبی، این نامه را مطالعه کرده و متعاقباً برای تولستوی نامه‌ای فرستاد تا اثبات کند نویسنده این اثر همان تولستوی است. این ارتباط منجر به مکاتبات بیشتری میان آن‌ها شد.

پادشاهی خدا در درون شماست لئو تولستوی

کتاب «پادشاهی خدا در درون شماست» اثر تولستوی نیز تأثیر مهمی بر باور گاندی به مقاومت بدون خشونت گذاشت. گاندی در زندگینامه خود از این کتاب یاد کرده و از تولستوی به‌عنوان «بزرگ‌ترین رسول عدم خشونت در عصر حاضر» نام برد. مکاتبات میان این دو تنها حدود یک سال، از اکتبر 1909 تا نوامبر 1910، یعنی زمان فوت تولستوی، ادامه داشت؛ اما این رابطه تأثیر عمیقی بر گاندی گذاشت تا جایی که نام «کلنی تولستوی» را برای دومین آشرام خود در آفریقای جنوبی انتخاب کرد. هر دوی این شخصیت‌ها همچنین به فواید گیاهخواری باور داشتند، موضوعی که تولستوی درباره آن چندین مقاله نوشته بود.

نوشته های لئو تولستوی

شورش بوکسورها علاقه تولستوی را به فلسفه چین برانگیخت. او که یک دوست‌دار فرهنگ چین بود، آثار کنفوسیوس و لائوتسه را مطالعه می‌کرد و کتاب‌هایی نظیر «حکمت چینی» نوشت. او با گو هونگ‌مینگ، روشنفکر چینی، مکاتبه‌ای فعال داشت و پیشنهاد می‌کرد چین یک ملت کشاورزی باقی بماند و روند اصلاحاتی مشابه ژاپن را دنبال نکند. تولستوی و گو همچنین با «اصلاحات صد روزه» کانگ یووی مخالفت کردند، چراکه این جنبش را خطرناک می‌دانستند. نظریات عدم خشونت تولستوی بعدها بر اندیشه گروه آنارشیست چینی «انجمن مطالعه سوسیالیسم» تأثیر گذاشت.

لئو تولستوی نوشته

تولستوی دخالت اتحاد هشت ملت، شامل روسیه، در شورش بوکسورها در چین، همچنین جنگ فیلیپین-آمریکا و جنگ دوم بوئر را به شدت محکوم کرد. او شورش بوکسورها را ستایش کرده و نیروهای مداخله‌گر شامل روسیه، آلمان، آمریکا، ژاپن و دیگر کشورهای عضو اتحاد هشت ملت را به افتراهای گسترده نظیر غارت، تجاوز و کشتار متهم کرد. تولستوی این نیروها را مسئول قتل‌عام و آنچه خود «وحشیگری مسیحی» نامید دانست و از نقش اصلی تزار نیکلاس دوم و قیصر ویلهلم دوم انتقاد کرد. او این مداخله را به دلیل بی‌عدالتی و ظلم عظیم محکوم کرد. علاوه بر او، دیگر روشنفکران برجسته‌ای مانند لئونید آندریف و گورکی نیز از این جنگ‌ها انتقاد کردند. به همین مناسبت، تولستوی نامه‌ای با عنوان «به مردم چین» نگاشت و در سال 1902 نامه‌ای سرگشاده منتشر کرد که در آن فعالیت‌های نیکلاس دوم در چین را به شدت تقبیح کرد.

لئو تولستوی نوشته ها

لئو تولستوی نوشته ها

تولستوی از حامیان برجسته جنبش اسپرانتو بود و تأثیر عمیقی از باورهای صلح‌طلبانه دوخوبورها پذیرفت. هنگامی که این گروه در سال 1895 طی اعتراضی مسالمت‌آمیز سلاح‌های خود را به آتش کشیدند، تولستوی تلاش کرد تا آزار و اذیت آنها را به جامعه بین‌المللی بازتاب دهد و به تسهیل مهاجرت آنها به کانادا کمک کرد. او همچنین تأثیری مهم بر منونایت‌ها، گروهی دیگر با گرایش‌های ضد جنگ و ضد دولتی، گذاشت. در سال 1904، تولستوی جنگ میان روسیه و ژاپن را محکوم کرد و برای پیشبرد بیانیه‌ای مشترک درباره صلح، تلاش کرد با سوین شاکو، کشیش بودایی ژاپنی، ارتباط برقرار کند.

رستاخیز لئو تولستوی

در سال‌های پایانی زندگی، تولستوی به گئورگیسم—یک نظریه اقتصادی و اجتماعی—علاقه‌مند شد و این دیدگاه را در آثارش، از جمله رمان «رستاخیز» که علت اصلی تکفیر او بود، بازتاب داد. تولستوی از هنری جورج با تحسین یاد کرد و معتقد بود آموزه‌های او پیچیده نیستند؛ بلکه عدم آگاهی باعث مخالفت مردم می‌شود. او حتی مقدمه‌ای برای یکی از مجلات جورج نوشت و مالکیت خصوصی زمین—که بخش قابل توجه درآمد اشراف روسی بود—را محکوم کرد. تولستوی و جورج همچنین با اقتصاد متمرکز برنامه‌ریزی‌شده مخالف بودند.

لئو تولستوی نمایشنامه

هرچند گئورگیسم نیاز به اداره‌ای برای جمع‌آوری اجاره زمین داشت، برخی معتقدند که پذیرش این مفهوم تولستوی را از دیدگاه آنارشیستی خود دور کرد. اما بعدها نسخه‌های آنارشیستی گئورگیسم توسعه یافتند. «رستاخیز» و دیگر آثار تولستوی مانند نمایشنامه «نوری که در تاریکی می‌درخشد» و داستان کوتاه «یک انسان به چه مقدار زمین نیاز دارد؟» بر اهمیت جوامع کوچک تحت مدیریت محلی برای بهره‌برداری مشترک از زمین تأکید دارند و انتقادهای جدی‌ای نسبت به نهادهای دولتی مطرح می‌کنند.

نمایشنامه های لئو تولستوی

تولستوی از کودکی تحت تأثیر علاقه پدرش به شکار قرار گرفت و خود نیز به شکارچی مشتاقی تبدیل شد. او فعالیت‌هایی شامل شکار اردک، بلدرچین، پاشلک، خروس جنگلی و سمور آبی انجام می‌داد، که بخشی از این علاقه را در دفتر خاطرات و صحنه‌هایی در رمان «جنگ و صلح» ثبت کرده است. با این وجود، در دهه 1880 تولستوی شکار را کنار گذاشت و به دلیل نگرانی‌های اخلاقی نسبت به کشتن حیوانات به یکی از منتقدان جدی شکار تبدیل شد. او همچنین مقدمه‌ای بر جزوه ضد شکار ولادیمیر چرتکوف نوشت. با وجود دیدگاه مخالفش نسبت به شکار در سال‌های پایانی زندگی، تولستوی همچنان علاقه‌مند به اسب‌سواری باقی ماند.

لئو تولستوی نمایشنامه ها

در روسیه شوروی، جنبش تولستوی متأثر از اندیشه‌های لئو تولستوی شکل گرفت و اعضای آن به وسیله آثار او مفاهیمی چون عدم خشونت، مخالفت با نظام شهری و اعتراض به دولت را ترویج می‌کردند. با اینکه تولستوی شخصاً هیچ ارتباطی با این جنبش نداشت و به عضویت در سازمان‌ها و گروه‌ها تمایلی نشان نمی‌داد، او سیزدهمین فرزندش، الکساندرا لوونا تولستایا (ساشا)، را به عنوان وارث آثار خود تعیین کرد تا وظیفه انتشار نوشته‌هایش برای مردم روسیه به او سپرده شود. در همین دوران، تولستوی همچنین ولادیمیر چرتکوف را که نسخه‌های خطی بسیاری از آثارش را نگهداری می‌کرد، به عنوان ویراستار رسمی آثار خود انتخاب کرد. اگرچه تولستوی در ابتدا قصد داشت تمام مردم روسیه را وارث نوشته‌هایش کند، قوانین روسیه در آن زمان اجازه انتقال ارث فقط به یک فرد را می‌داد.

لئو تولستوی تاریخ نگاران

لئو تولستوی تاریخ نگاران

پس از پایان جنگ داخلی روسیه در سال 1917، شرایط برای انتشار نوشته‌هایی که پیش‌تر سانسور شده بودند فراهم شد، زیرا تمامی آثار ادبی در نوامبر 1918 ملی اعلام شدند. در این دوره، الکساندرا تلاش‌هایی برای انتشار مجموعه آثار تولستوی انجام داد و بین سال‌های 1917 تا 1919 با انتشارات زادروگا همکاری کرد تا سیزده کتابچه از نوشته‌های او که پیش‌تر تحت حکومت امپراتوری روسیه سانسور شده بودند را منتشر کند. اما انتشار مجموعه کامل آثار تولستوی چالش‌های جدی‌تری داشت. در دسامبر 1918، کمیساریای آموزش و پرورش مبلغ 10 میلیون روبل یارانه برای تهیه نسخه کامل آثار تولستوی به چرتکوف پرداخت، اما به دلیل کنترل دولت بر حقوق نشر، این طرح هرگز عملی نشد. علاوه بر این، ممنوعیت تعاونی‌ها در سال 1921 مانعی دیگر برای فعالیت‌های الکساندرا و چرتکوف به وجود آورد.

بزرگداشت لئو تولستوی

او در سال 1925، دولت شوروی برای گرامی‌داشت صدمین سالگرد تولد تولستوی نخستین کمیته جشن خود را با 13 عضو تشکیل داد. اما با شکل‌گیری کمیته دوم در سال 1927، تعداد اعضا به 38 نفر افزایش یافت. الکساندرا، به عنوان یکی از فعالان این جریان، از میزان بودجه ارائه‌شده توسط دولت رضایت نداشت و در ژوئن 1928 برای مذاکره با استالین ملاقات کرد. در این دیدار، استالین تصریح کرد که دولت قادر به تأمین یک میلیون روبل درخواست‌شده از سوی کمیته نیست؛ اما در همان سال توافق شد مجموعه‌ای 92 جلدی از آثار تولستوی توسط انتشارات دولتی منتشر شود.

مراسم بزرگداشت لئو تولستوی

در مراسم بزرگداشت، آناتولی لونچارسکی، رئیس کمیساریای خلق برای آموزش، سخنانی ایراد کرد و اتهامات مربوط به خصومت دولت شوروی با تولستوی و میراث او را رد کرد. او به جای تمرکز بر جنبه‌هایی از آثار تولستوی که ممکن بود او را در تقابل با رژیم قرار دهد، بر جنبه‌های همگراکننده‌ای همچون عشق تولستوی به برابری، تلاش و همچنین بی‌توجهی او به دولت و مالکیت خصوصی تأکید کرد. در دوران شوروی بیش از 400 میلیون نسخه از آثار تولستوی منتشر شد و او به پرفروش‌ترین نویسنده این دوره بدل گردید.

اثر های لئو تولستوی

لنین تأثیر قابل‌توجهی بر تفسیر آثار تولستوی داشت. او در چندین مقاله تولستوی را نقد کرده و تناقضات موجود در اندیشه‌های وی را برجسته کرد. از دیدگاه لنین، هرچند تولستوی دهقانان را ستایش می‌کرد و نارضایتی آنان از جامعه امپراتوری روسیه را بیان می‌داشت، اما آگاهی سیاسی او برای اجرای یک انقلاب کامل رشد نیافته بود. لنین انقلاب 1905 روسیه را نمونه‌ای از این پدیده می‌دانست؛ انقلابی که به دلیل عقب‌ماندگی ساختاری شکست خورد.

لئو تولستوی اثر ها

اندیشه‌های تولستوی همچنین تأثیر عمیقی بر مهاتما گاندی داشت. فلسفه “عدم مقاومت در برابر شر” و آموزه‌های مرتبط با حقیقت نزد گاندی با آثار تولستوی ارتباط نزدیکی داشت. گاندی حقیقت را جوهره‌ای می‌دانست که هر آموزه‌ای را که موجب کاهش رنج شود، می‌سازد. برای او، همانند تولستوی، حقیقت و خدا یکی بودند و چون خدا عشق جهانی محسوب می‌شود، حقیقت نیز باید جلوه‌ای از عشق جهانی باشد. کلمه گجراتی “ساتیاگراها”، که تجسم جنبش عدم خشونت گاندی است، از ترکیب واژه‌های سات (به معنای حقیقت) و آگراها (به معنای استواری) شکل گرفته است. این مفهوم نشان‌دهنده تأثیر تولستوی بر درک گاندی از مسیحیت بود و از آموزه‌های سنت هندو نشأت نمی‌گرفت.

فیلم لئو تولستوی

فیلم لئو تولستوی

در جهان سینما و تلویزیون، داستان مرگ ایوان ایلیچ نوشته تولستوی توسط آکیرا کوروساوا در قالب فیلم ایکیرو (1952) اقتباس شده است. همچنین این داستان الهام‌بخش فیلم زندگی (2022) به نویسندگی کازوئو ایشیگورو بوده است. در سریال تلویزیونی ساخته جورج لوکاس، وقایع‌نگاری ایندیانا جونز جوان، که بعدها به ماجراهای ایندیانا جونز جوان تغییر نام یافت، یک شخصیت خیالی از تولستوی به عنوان مربی و دوست ایندیانا جونز حضور پیدا می‌کند. در فیلم تلویزیونی سفرهایی با پدر (1996)، نقش تولستوی توسط مایکل گاف بازی شده است.

فیلم های لئو تولستوی

فیلمی به نام آخرین ایستگاه، ساخته سال 2009، به بررسی سال‌های پایانی زندگی تولستوی می‌پردازد. این اثر به کارگردانی مایکل هافمن بر اساس رمان جی پارینی، کریستوفر پلامر را در نقش تولستوی و هلن میرن را در نقش سوفیا تولستوی به نمایش می‌گذارد. هر دو بازیگر برای نقش‌آفرینی‌های خود نامزد دریافت جایزه اسکار شدند. آثار دیگری نیز مرتبط با زندگی این نویسنده برجسته ساخته شده‌اند، مانند فیلم عزیمت یک پیرمرد بزرگ (1912) که تنها دو سال پس از مرگ او تولید شد، چه خوب، چه تازه گل‌های رز بودند (1913) و لو تولستوی به کارگردانی و ایفای نقش سرگئی گراسیموف در سال 1984.

لئو تولستوی فیلم

لئو تولستوی فیلم

یکی دیگر از جنبه‌های جالب زندگی تولستوی به فیلم گمشده‌ای مربوط می‌شود که یک دهه پیش از مرگش ثبت شده بود. در سال 1901، برتون هولمز، مدرس سفر آمریکایی، به همراه آلبرت جی. بوریج، سناتور و مورخ آمریکایی، از یاسنایا پولیانا دیدن کردند. هولمز با استفاده از دوربین 60 میلی‌متری خود لحظاتی را از تولستوی ثبت کرد؛ اما بعدها مشاوران بوریج فیلم را نابود کردند زیرا نگران بودند که ملاقات با نویسنده روس شهرت سیاسی بوریج را برای نامزدی ریاست جمهوری آمریکا تحت تاثیر قرار دهد.

آثار لئو تولستوی

عنوان اثر (فارسی) عنوان اثر (انگلیسی) سال انتشار ژانر اصلی
جنگ و صلح War and Peace ۱۸۶۹ رمان حماسی
آنا کارنینا Anna Karenina ۱۸۷۷ رمان
رستاخیز Resurrection ۱۸۹۹ رمان
مرگ ایوان ایلیچ The Death of Ivan Ilyich ۱۸۸۶ رمان کوتاه
سونات کرویتزر The Kreutzer Sonata ۱۸۸۹ رمان کوتاه
حاجی مراد Hadji Murad ۱۹۱۲ (پس از مرگ) رمان کوتاه
ارباب و بنده Master and Man ۱۸۹۵ رمان کوتاه
اعتراف A Confession ۱۸۸۲ مقاله/رساله فلسفی
پادشاهی خدا در شماست The Kingdom of God Is Within You ۱۸۹۴ مقاله/رساله فلسفی
کودکی Childhood ۱۸۵۲ رمان/خودزندگی‌نامه
نوجوانی Boyhood ۱۸۵۴ رمان/خودزندگی‌نامه
جوانی Youth ۱۸۵۷ رمان/خودزندگی‌نامه
قزاق‌ها The Cossacks ۱۸۶۳ رمان
پولیکوشکا Polikushka ۱۸۶۳ رمان کوتاه
قدرت تاریکی The Power of Darkness ۱۸۸۶ نمایشنامه
میوه های روشنگری The Fruits of Enlightenment ۱۸۹۱ نمایشنامه
سرگیوس پدر Father Sergius ۱۸۹۸ رمان کوتاه

افتخارات و جوایز لئو تولستوی

  • نامزدی برای جایزه نوبل ادبیات: هر سال از 1902 تا 1906
  • نامزدی برای جایزه صلح نوبل: در سال‌های 1901، 1902 و 1909
  • افتخار به دلیل دفاع از سواستوپل: دریافت نشان سنت آنه
  • جایزه بین‌المللی صلح لئو تولستوی: نخستین دریافت‌کننده این جایزه، اتحادیه آفریقا

گیاهخواری لئو تولستوی

گیاهخواری تولستوی از سال 1882 به عنوان یک علاقه آغاز شد، اما پذیرش کامل این رژیم برای او یک فرآیند تدریجی و طولانی بود. در پاییز 1885، ویلیام فی (ولادیمیر کنستانتینوویچ گین)، با دیدار از تولستوی تأثیر مهمی بر تصمیم او گذاشت تا به گیاهخواری روی آورد. اما در سال 1887، تولستوی گهگاه گوشت مصرف کرد و از اصول گیاهخواری فاصله گرفت. تنها از سال 1890 بود که رژیم گیاه‌خواری سختگیرانه‌ای را آغاز کرد که گفته شده هرگز از آن آگاهانه تخطی نکرده است. این تصمیم اما مخالفت‌هایی نیز به همراه داشت؛ همسر تولستوی، سوفیا، معتقد بود که این رژیم ممکن است مواد مغذی کافی به بدن او نرساند و مشکلات گوارشی‌اش را تشدید کند. با این حال، تولستوی مدعی بود که سلامتی او نه‌تنها افت نکرده بلکه با این رژیم غذایی بهبود یافته است. برخی منتقدان، از جمله آی. اس. لیستوفسکی، استدلال کردند که پس از کنار گذاشتن گوشت، توان نویسندگی تولستوی کاهش یافت.

لئو تولستوی گیاهخواری

تولستوی اصلی‌ترین انگیزه خود برای گیاهخواری را دلایل اخلاقی و معنوی عنوان کرده بود و باور داشت رژیم غذایی بدون گوشت با اصول اخلاقی متعالی مرتبط است. او شکار و مصرف گوشت را ظلمی غیرضروری و شر اخلاقی می‌دانست که ناشی از عادات نادرست انسان‌ها بود. در سال 1891، تولستوی نسخه‌ای از کتاب اخلاق رژیم غذایی اثر هاوارد ویلیامز را دریافت کرد که توسط دخترانش به زبان روسی ترجمه شد. تولستوی مقاله مقدماتی با عنوان اولین قدم برای این کتاب نوشت که در سال 1893 منتشر شد. در این نوشته، تجربه شخصی خود از بازدید یک کشتارگاه در تولا و مشاهده بی‌رحمی موجود در آن را به تفصیل توصیف کرد؛ مشاهداتی که نگرش او را نسبت به حذف گوشت از رژیم غذایی قوت بخشید. او در این مقاله بیان کرد که مصرف گوشت «غیراخلاقی» است چراکه مستلزم انجام عملی برخلاف حس اخلاقی، یعنی کشتن موجودات زنده، است.

مجسمه لئو تولستوی

مجسمه لئو تولستوی

مجسمه تولستوی در کسلگار، بریتیش کلمبیا، و نیم‌تنه‌های او در شهرهای ماریوپول، اوکراین (۲۰۱۱)، و مونته ویدئو، اروگوئه، بیانگر جایگاه این نویسنده بزرگ در تاریخ ادبیات و اندیشه جهانی هستند. تولستوی، علیرغم شهرتش به‌عنوان یک آنارشیست مسیحی، تأثیر بسزایی بر متفکران سوسیالیستِ تاریخ داشته است. نگاه او به دولت به شدت انتقادی بود؛ آن را نهادی خشن تصور می‌کرد که با ارعاب از سوی مقامات، فساد میان مسئولین، و شستشوی مغزی از سال‌های کودکی، پایه‌های خود را استوار نگه می‌دارد. از نظر اقتصادی، تولستوی حامی بازگشت به کشاورزی معیشتی بود. او باور داشت که اقتصاد ساده‌تر نیاز کمتری به مبادله کالا ایجاد کرده و بنابراین کارخانه‌ها و شهرهای صنعتی، بی‌فایده خواهند شد.

لئو تولستوی و نیکولای گودزی

در سال ۱۹۴۴، نیکولای گودزی، مورخ و ادیب شوروی، زندگینامه مختصری از تولستوی نوشت که ۸۰ صفحه داشت. این اثر برای تقویت تصویری از تولستوی طراحی شده بود که در شرایط جنگ جهانی دوم، نگرش‌های صلح‌طلبانه و ضد میهن‌پرستی خود را تعدیل کرده باشد. تقریباً در همان دوره، بوریس آیکنباوم، محقق و مورخ ادبی، دیدگاهی متفاوت ارائه نمود؛ او تولستوی را شخصیتی هم‌راستا با اندیشه‌های سوسیالیست‌های آرمان‌شهرگرای اولیه مانند رابرت اوون و هنری سن سیمون تصویر کرد. آیکنباوم بر این باور بود که تأثیر این متفکران را می‌توان در تأکید تولستوی بر شادی فردی و رفاه دهقانان مشاهده کرد.

⏬مقالات پیشنهادی⏬

زندگی شخصی آرنولد شوارتزنگر
 افتخارات مینا الیگزیندر
محمد مرادی سکوت تلخ

حتما ببینید

بیوگرافی هاروکی موراکامی _ Haruki Murakami

هاروکی موراکامی (Haruki Murakami) در تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در شهر باستانی و فرهنگی کیوتو چشم …

یک نظر

  1. 👏👍👍👍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

GIF Banner 1