آنتون پاولوویچ چخوف، نویسنده و نمایشنامهنویس برجسته روسی، بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین چهرههای ادبی تاریخ شناخته میشود. وی در تاریخ ۲۹ ژانویه ۱۸۶۰ در تاگانروگ به دنیا آمد و در ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴ در بادن وایلر، آلمان، درگذشت. در این نوشته وب سایت مجله بیوگرافی فوتبال شما را با آنتون پاولوویچ چخوف ، آشنا خواهد کرد. همراه ما بمانید.
| نام | آنتون پاولوویچ چخوف |
|---|---|
| تولد | 29 ژانویه 1860 |
| محل تولد | تاگانروگ، روسیه |
| تاریخ درگذشت | 15 ژوئیه 1904 |
| ملیت | روسی |
| حرفه | نویسنده ، پزشک |
| معروفترین آثار | باغ آلبالو ، سه خواهر ، دایی وانیا ، مرغ دریایی |
بیوگرافی آنتوان چخوف
در بیوگرافی مشاهیر ادبیات آنتوان چخوف آمده است،آنتون پاولوویچ چخوف در تاریخ ۲۹ ژانویه ۱۸۶۰، همزمان با جشن سنت آنتونی کبیر (بر اساس تقویم قدیمی ۱۷ ژانویه)، در شهر بندری تاگانروگ واقع در جنوب روسیه به دنیا آمد. این شهر که در کنار دریای آزوف قرار دارد، خیابانی داشت به نام پولیتسیسکایا که بعدها به خیابان چخووا تغییر نام یافت. او سومین فرزند از مجموع شش فرزند خانواده بود و دو برادر بزرگتر به نامهای الکساندر و نیکولای و سه خواهر و برادر کوچکتر به نامهای ایوان، ماریا، و میخائیل داشت.
آنتوان چخوف کیست
نام کامل: آنتون پاولوویچ چخوف
متولد: 29 ژانویه 1860
محل تولد: تاگانروگ، روسیه
تاریخ مرگ : 15 ژوئیه 1904
آنتوان چخوف چه کسی هست
بیوگرافی نویسنده آنتوان چخوف به این شکل بیان میشود که، چخوف دوران تحصیل خود را ابتدا در مدرسه یونانی تاگانروگ و سپس در دبیرستان پسرانه همان شهر که بعدها به نام او تغییر یافت، گذراند. از این دوران، خاطرهای تلخ در ذهن او باقی مانده بود؛ زمانی که به دلیل مردود شدن در امتحان زبان یونانی باستان، یک سال از ادامه تحصیل محروم شد.
آنتوان چخوف اهل کجاست
آنتوان چخوف، نویسنده معروف روسی، در شهر تاگانروگ واقع در روسیه متولد شد.
آنتوان چخوف
همچنین او در صومعه ارتدکس یونانی آواز میخواند و عضوی از گروه کر کلیسا زیر نظر پدرش بود. چخوف در نامهای به تاریخ ۱۸۹۲، دوران کودکی خود را “رنجآور” توصیف کرد و نوشت: «وقتی من و برادرانم وسط کلیسا میایستادیم و سرودهایی چون “باشد که دعایم متعالی شود” یا “آوای فرشته مقرب” را در سهنفره اجرا میکردیم، مردم با تحسین به ما نگاه میکردند، اما خودمان احساس محبوس بودن داشتیم.»
زندگینامه آنتوان چخوف
چخوف در بزرگسالی نیز خاطرات سختگیرانه دوران کودکی را به یاد میآورد و حتی رفتار استبدادی برادرش الکساندر با خانوادهاش را نقد کرد. او خطاب به برادرش نوشت: «به خاطر بیاور که استبداد و دروغگویی چگونه جوانی مادرت را نابود کرد و چه تأثیری بر دوران کودکی ما گذاشت؛ روزهایی که فکر کردن به آن تهوعآور است. به یاد بیاور لحظاتی که پدر سر یک اشتباه ساده مثل نمک زیاد سوپ قهر میکرد و مادر را تحقیر مینمود.»
آنتوان چخوف زندگینامه
در سال ۱۸۷۶ شرایط مالی خانواده چخوف بدتر شد. پدر او پس از سرمایهگذاری زیاد در ساخت خانهای جدید توسط پیمانکاری به نام میرونوف فریب داده شد و ورشکستگی خود را اعلام کرد. برای فرار از زندان ناشی از بدهیها، پاول به مسکو گریخت؛ جایی که دو پسر بزرگش یعنی الکساندر و نیکولای در دانشگاه مشغول تحصیل بودند. خانواده پس از مهاجرت به مسکو زندگی سختی را تجربه کردند، و مادر چخوف آسیب سنگینی هم از لحاظ جسمی و هم روحی متحمل شد.
زندگی آنتوان چخوف
چخوف برای رسیدگی به فروش داراییهای خانواده و تکمیل تحصیلات خود، مدتی بیشتری در تاگانروگ اقامت داشت. او سه سال دیگر در این شهر زندگی کرد و در این مدت با مردی به نام سلیوانوف همخانه بود؛ کسی که همچون شخصیت لوپاخین در نمایشنامه باغ گیلاس، خانواده او را از دست دادن خانهشان نجات داده بود. چخوف مجبور بود هزینههای تحصیلش را پرداخت کند و این کار را از طریق تدریس خصوصی، catch و فروش گونههای زیبای پرندگان همچون سهرههای طلایی و همچنین فروش داستانهای کوتاه به روزنامهها انجام میداد. او هر مقدار پولی که توانایی پسانداز داشت، برای خانوادهاش در مسکو میفرستاد، همراه با نامههای طنزآمیز که هدفشان شاد کردن خانواده بود.
آنتوان چخوف زندگی نامه
چخوف در سالهای جوانی علاقه خاصی به تئاتر تاگانروگ پیدا کرد و اغلب در آنجا حضور مییافت. او تحت تأثیر اجراهای وودویل، اپراهای ایتالیایی، و کمدیهای محبوب بود و از آنها الهام میگرفت.
آنتوان چخوف بیوگرافی
در این دوران، چخوف به مطالعه گسترده و عمیق آثار نویسندگان بزرگی چون سروانتس، تورگنیف، گونچاروف و شوپنهاور پرداخت. علاوه بر این، او یک درام طنز با عنوان «بیپدر» نوشت که توسط برادرش الکساندر به عنوان «روایتی ساختگی، غیرقابل بخشش اما معصومانه» رد شد. چخوف همچنین روابط عاشقانهای را تجربه کرد که یکی از آنها با همسر یک معلم بود.
خانواده آنتوان چخوف
پدرش، پاول یگوروویچ چخوف، فرزند یک رعیت پیشین بود و صاحب فروشگاهی برای مواد غذایی بود. پاول علاوه بر مدیریت گروه کر کلیسا، به عنوان یک مسیحی عمیقاً مذهبی شناخته میشد، اما رفتار سختگیرانهای با فرزندان داشت.
پدر آنتوان چخوف
برخی مورخان باور دارند که شخصیتهای ریاکارانه بسیاری از داستانهای چخوف برگرفته از خصوصیات پدرش هستند. مادرش، یوگنیا موروزووا، زنی مهربان و قصهگوی برجستهای بود که بچهها را با داستانهای جذاب سفرهای خود همراه پدر تاجر پارچهاش سرگرم میکرد. چخوف بعدها گفت: «استعدادمان را از پدر به ارث بردهایم اما روحمان از مادرمان.»
همسر آنتوان چخوف
چخوف در 25 مه 1901، بیسروصدا با اولگا کنیپر ازدواج کرد. اولگا بازیگری بود که چخوف اولین بار در تمرینهای نمایشنامه “مرغ دریایی” با او آشنا شده بود. تا پیش از ازدواج، او که به عنوان “مجرد دستنیافتنی ادبیات روسیه” شناخته میشد، تمایلی به تعهد نداشت و روابط گذرا را ترجیح میداد.
آنتوان چخوف همسر
حتی روزی در نامهای به ناشرش، سوورین، نوشته بود که اگر قرار باشد ازدواج کند، همسرش باید در شهر زندگی کند و خود او در روستا بماند. این دیدگاه پس از ازدواج نیز باقی ماند؛ چخوف عمدتاً در یالتا اقامت داشت، در حالی که اولگا در مسکو به فعالیتهای هنریاش ادامه میداد.
فرزندان آنتوان چخوف
او در سال 1902، اولگا دچار سقط جنین شد. محقق دونالد ریفیلد بر اساس مکاتبات این زوج اشاره کرده است که این بارداری زمانی رخ داده بود که آنها از نظر جغرافیایی جدا از هم زندگی میکردند؛ اما برخی دیگر از پژوهشگران روسی این نظریه را رد کردهاند. این ازدواج از راه دور، میراثی برجسته از مکاتبات میان چخوف و اولگا به جا گذاشت که زوایای روشن تئاتر آن زمان را آشکار میکند؛ از جمله انتقادهای مشترک درباره سبک کارگردانی کنستانتین استانیسلاوسکی و توصیههای چخوف به اولگا برای اجرای نمایشنامههایش.
خانه آنتوان چخوف
پس از فوت پدرش در سال 1898، چخوف زمینی در حومه یالتا خریداری کرد و ویلایی به نام “داچای سفید” ساخت. او به همراه مادر و خواهرش در سال بعد به این خانه نقل مکان کرد. در یالتا، چخوف که به باغبانی علاقه نشان میداد و حیوانات اهلی مانند سگ و درنا نگهداری میکرد، میزبان افراد برجستهای همچون لئو تولستوی و ماکسیم گورکی بود. با این حال، همواره اشتیاق بازگشت به مسکو یا سفرهای خارجی را در دل داشت. او حتی تصمیم داشت پس از نصب امکانات آبرسانی در این اقامتگاه، به زادگاهش تاگانروگ برگردد. در همین دوران، دو نمایشنامه دیگر برای تئاتر هنر خلق کرد، اما نوشتن آنها برایش دشوارتر از گذشته بود. نگارش آثار برجستهای چون “سه خواهر” و “باغ گیلاس” هرکدام یک سال طول کشید.
تحصیلات آنتوان چخوف
در سال 1879، چخوف تحصیلات خود را در تاگانروگ به پایان رساند و پس از پذیرش در دانشکده پزشکی دانشگاه دولتی اول سچنوف مسکو، همراه با خانوادهاش راهی مسکو شد.
بیماری آنتوان چخوف
در مه 1903، آنتوان چخوف سفری به مسکو داشت؛ در این دوران، وکیل برجسته واسیلی ماکلاکوف تقریباً هر روز به ملاقات او میآمد. همین فرد بود که وصیتنامه چخوف را امضا کرد. تا مه 1904، چخوف به شدت درگیر بیماری سل شده بود، بیماریای که زندگی او را به خطر انداخت. برادرش میخائیل خاطرنشان کرده که “هر کسی که او را میدید، با خود فکر میکرد پایانش نزدیک است؛ اما هر چه پایان نزدیکتر میشد، کمتر به چشم میآمد.” در 3 ژوئن همان سال، چخوف به همراه همسرش اولگا راهی شهر آبگرم بادنوایلر در جنگل سیاه آلمان شد. از آنجا برای خواهرش ماشا نامههایی ارسال کرد که سرشار از توصیفهای دلنشین درباره غذاها و محیط اطراف بود، در تلاش برای اطمینان بخشیدن به او و مادرش که حالش رو به بهبود است. در آخرین نامهاش نیز از نحوه لباس پوشیدن زنان آلمانی گلایه کرد.
مرگ آنتوان چخوف
در سال 1908، اولگا، همسر چخوف، روایت دقیقی از آخرین لحظات عمر شوهرش به ثبت رساند: “آنتون با حالتی خاص صاف نشست و با صدای بلند گفت (به رغم آنکه تقریباً هیچ آلمانی نمیدانست): ‘Ich sterbe’ (من دارم میمیرم). پزشک سعی کرد او را آرام کند، کافور تزریق کرد و برایش شامپاین سفارش داد. آنتون لیوانی از شامپاین را برداشت، نگاهی به آن انداخت، لبخندی به من زد و گفت: ‘مدت زیادی است که شامپاین ننوشیدهام.’ سپس محتویات لیوان را نوشید، آرام به پهلوی چپ خوابید و پیش از آنکه فرصتی برای صدایش داشته باشم، دیگر نفس نمیکشید. او آرام مانند کودکی خفته بود.”
آنتوان چخوف مرگ
پیکر چخوف با واگن یخچالدار مخصوص حمل صدف به مسکو منتقل شد؛ اتفاقی که باعث ناراحتی شدید گورکی شد. حتی در مراسم تشییع جنازهاش، برخی افراد با اشتباه فکر میکردند که در مراسم خاکسپاری ژنرال کلر شرکت کردهاند چرا که یک گروه موسیقی نظامی نیز همراهی میکرد. چخوف در گورستان نوودویچی، کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.
عکس همسر آنتوان چخوف
عکس فرزندان آنتوان چخوف
عکس خانواده آنتوان چخوف
والپیپر آنتوان چخوف
آنتوان چخوف نویسنده
در اوایل دوران حرفهای خود، آنتون چخوف مسئولیت حمایت از خانوادهاش را بر عهده گرفت. برای تأمین هزینههای زندگی و همچنین شهریه تحصیل خود، او به صورت روزانه داستانها و طرحهای کوتاه طنز از زندگی معاصر روسیه مینوشت که بسیاری از آنها تحت نامهای مستعار مانند “آنتوشا چخونته” و “مرد بیطحال” منتشر شدند. این آثار طنزآمیز و خلاقانه به تدریج شهرتی برای او به عنوان روایتگر زندگی خیابانی روسیه به همراه داشتند. تا سال 1882، چخوف برای نشریه اوسکولکی، که توسط نیکولای لیکین یکی از ناشران برجسته آن زمان اداره میشد، مینوشت. در این دوره، آثار او لحنی تندتر نسبت به داستانهای پختهتر آیندهاش داشت.
نویسنده آنتوان چخوف
در سال 1884، چخوف بهعنوان پزشک واجد شرایط شناخته شد و این حرفه را شغل اصلی خود میدانست، هرچند درآمد کمی از آن داشت و اغلب فقرا را رایگان درمان میکرد. با این وجود در همان سالها، او متوجه شد که به بیماری سل مبتلا شده است اما این موضوع را از خانواده و دوستانش پنهان کرد و صرفاً به نیکولای لیکین اعتراف کرد که از این بیماری نگران است. چخوف با این که سلامت جسمیاش رو به وخامت بود، همچنان به نوشتن برای نشریات ادامه داد و درآمد کافی برای بهبود شرایط خانوادهاش به دست آورد.
آنتوان چخوف نویسنده روسی
در سال 1886 به دعوت یکی از مشهورترین روزنامههای سن پترزبورگ، نوویه ورمیا، که به الکسی سوورین، ناشر ثروتمند، تعلق داشت، شروع به همکاری کرد. دستمزد بالاتر و فضای بیشتر در این نشریه برای چخوف فرصتی طلایی بود. سوورین بعداً نقش مهمی در زندگی چخوف ایفا کرد و تبدیل به یکی از نزدیکترین دوستان مادامالعمر او شد.
آنتوان چخوف داستان کوتاه
به مرور زمان، استعداد ادبی چخوف مورد توجه عموم قرار گرفت. در همان سال، دیمیتری گریگوروویچ، نویسنده برجسته روسیه، پس از مطالعه داستان کوتاه «شکارچی» وی، طی نامهای وی را تحسین کرد و او را یکی از نویسندگان برجسته نسل جدید خواند. گریگوروویچ همچنین توصیه کرد که چخوف سرعت کارهایش را کاهش دهد و تمرکز بیشتری بر کیفیت ادبی داشته باشد. این پیشنهاد تأثیر عمیقی بر چخوف گذاشت، چراکه او اذعان کرد تا آن زمان آثارش را بدون توجه کافی به خواننده یا هنر خودش نوشته است. با این حال، نسخههای خطی اولیه نشاندهنده دقت زیاد او در نگارش و اصلاح مکرر هستند.
آنتوان چخوف داستان
این توصیه تاثیر جدی بر جاهطلبی هنری چخوف داشت و راه او را به سمت خلق آثار برجسته هموار کرد. در سال 1888، مجموعه داستان «در غروب» که با کمک گریگوروویچ منتشر شد، جایزه معتبر پوشکین را برای بهترین اثر ادبی با ارزش هنری بالا برای او به ارمغان آورد.
داستان آنتوان چخوف
در سال ۱۸۸۷، آنتوان چخوف که از فشار کار و بیماری رنج میبرد، سفری به اوکراین داشت که شوق او را نسبت به زیباییهای استپ زنده کرد. پس از بازگشت، داستان کوتاه «استپ» را نوشت؛ اثری که از آن با عنوان «چیزی نسبتاً عجیب و بسیار نوآورانه» یاد میکرد. این داستان که در روزنامه «Severny Vestnik» منتشر شد، روایت سفری در دل استپ از نگاه پسر جوانی است که برای زندگی دور از خانه اعزام شده و با همراهانی چون یک کشیش و یک تاجر همراه است. «استپ» بهعنوان «فرهنگ لغت شعر چخوف» شناخته شد و نقطه عطفی در پیشرفت ادبی او بود، بهطوری که این داستان به جای روزنامه، در یک مجله معتبر ادبی به چاپ رسید.
آنتوان چخوف نمایشنامه
در پاییز همان سال، مدیر تئاتری به نام کورش از او خواست نمایشنامهای بنویسد و در نتیجه، نمایشنامه «ایوانف» تنها ظرف دو هفته خلق شد و در ماه نوامبر به روی صحنه رفت. اگرچه چخوف این تجربه را ناخوشایند و آزاردهنده توصیف کرده و حتی در نامهای به برادرش الکساندر تصویری طنز و انتقادی از اجرای آشفته نمایش ارائه داده بود، اما این اثر مورد استقبال قرار گرفت و نوآورانه شمرده شد، حتی خود چخوف نیز از استقبال گرم مخاطبان شگفتزده شد.
نمایشنامه آنتوان چخوف
گرچه چخوف شاید در آن زمان به طور کامل به اهمیت آثارش واقف نبود، اما نمایشنامههای او مانند «مرغ دریایی» (۱۸۹۵)، «عمو وانیا» (۱۸۹۷)، «سه خواهر» (۱۹۰۰) و «باغ آلبالو» (۱۹۰۳) تأثیر عمیقی بر هنر بازیگری گذاشتند. این آثار، بنیانی برای رویکردی واقعگرایانهتر در تئاتر بنا نهادند که شیوه تعامل و گفتوگوی طبیعی میان انسانها را بازتاب میکند. این سبک واقعگرایانه نه تنها باعث شکوفایی تفکر درباره مفهوم انسان بودن میشود، بلکه تا قرن بیستم و حتی امروز نیز یکی از اصول اساسی هنر بازیگری باقی مانده است.
نمایشنامههای آنتوان چخوف
میخائیل چخوف، برادر آنتون، نمایشنامه «ایوانف» را لحظهای تحولآفرین در رشد ادبی و فکری او میدانست. از همین دوره نیز نظریهای ادبی با عنوان «تفنگ چخوف» شکل گرفت؛ اصلی که تأکید دارد هر عنصری در روایت باید هدف مشخصی داشته باشد و عناصر اضافی باید حذف شوند. چخوف خود گفته است: «اگر در فصل اول یک تفنگ به دیوار آویزان است، در فصل دوم یا سوم قطعاً باید شلیک شود. اگر چنین نیست، نباید اصلاً وجود داشته باشد.»
رمانهای آنتوان چخوف
مرگ نیکولای، برادر آنتون، بر اثر بیماری سل در سال ۱۸۸۹ تأثیر عمیقی بر چخوف گذاشت و الهامبخش نگارش رمان «داستان ملالآور» شد که در همان سال تکمیل گردید. این رمان قصه مردی است که با پایان عمر خود مواجه میشود و درمییابد که زندگیاش بیهدف بوده است. میخائیل چخوف نیز افسردگی شدید برادرش را پس از مرگ نیکولای به یاد آورده است. در همین دوران بود که آنتون با تأثیر از مطالعات برادرش درباره زندانها، علاقه قابل توجهی به موضوع اصلاحات زندانها پیدا کرد و زندگی خود را وقف جستجوی هدفی معنادار کرد.
آنتوان چخوف رمان
اقامت چخوف در ساخالین او را با صحنههایی بیرحمانه و وحشتناک مواجه کرد که به شدت او را متأثر ساخت. او شاهد شلاق زدن زندانیان، سوءاستفاده مالی از آذوقه مورد نیاز تبعیدگاه و فحشا اجباری زنان بود. چخوف در نوشتهای اشاره کرد: «زمانهایی بود که احساس میکردم حد نهایی انحطاط انسان را پیش روی خود میبینم.» وضعیت دهشتناک کودکان زندانی که همراه والدینشان در تبعیدگاه زندگی میکردند نیز به شدت حواس او را مشغول کرد.
رمان آنتوان چخوف
به عنوان مثالی از تجربه تلخ او، چخوف داستانی درباره دختری شش ساله روایت میکند که همراه پدرش، یک محکوم زنجیرشده که به جرم قتل همسرش دستگیر شده بود، زندگی میکرد: «هرجا که محکوم میرفت، دخترک با چهرهای معصومانه به دنبال او میدوید و زنجیرهایش را محکم نگه میداشت. شبها، این کودک ناچار بود کنار سایر محکومان و سربازان بخوابد؛ همه در کنار هم، تودهای از بدنهای خسته.»
کتاب آنتوان چخوف
چخوف پس از تجربههای خود در ساخالین، به این باور رسید که خیریهها نمیتوانند راهحل مشکلات باشند و این وظیفه اصلی دولت است که برای رفتار انسانی با محکومان هزینه کند. پژوهشهای او در این سفر بعدها در قالب کتابی تحت عنوان «جزیره ساخالین» بین سالهای 1893 و 1894 منتشر شد. این کتاب بیش از آنکه اثری ادبی باشد، مطالعهای در حوزه علوم اجتماعی به حساب میآید.
آنتوان چخوف کتاب
چخوف بخشهایی از ادبیات خود را با الهام از دشواریها و جهنم ساخالین شکل داد. برای مثال، او مضمون تبعیدگاه را در داستان کوتاه بلند «قتل» بررسی کرده است؛ بخشی از این داستان در ساخالین اتفاق میافتد، جایی که یاکوف، قاتل داستان، در دل شب و در حسرت زادگاه خود، مشغول بارگیری زغال سنگ است.
آنتوان چخوف کتاب ها
چخوف بخشهایی از ادبیات خود را با الهام از دشواریها و جهنم ساخالین شکل داد. برای مثال، او مضمون تبعیدگاه را در داستان کوتاه بلند «قتل» بررسی کرده است؛ بخشی از این داستان در ساخالین اتفاق میافتد، جایی که یاکوف، قاتل داستان، در دل شب و در حسرت زادگاه خود، مشغول بارگیری زغال سنگ است.
کتاب های آنتوان چخوف
نوشتههای چخوف درباره جزیره ساخالین همچنان موضوعاتی الهامبخش برای آثار دیگری هستند. از جمله آنها میتوان به تحلیل سنتها و عادات مردم گیلیاک در رمان 1Q84 اثر هاروکی موراکامی اشاره کرد. همچنین، شیموس هینی، شاعر برنده جایزه نوبل، شعری با عنوان «چخوف در مورد ساخالین» را خلق کرده که در مجموعه «جزیره ایستگاه» آمده است. ربکا گولد نیز کتاب چخوف درباره ساخالین را با اثر «دفترچه خاطرات اورورا» نوشته کاترین منسفیلد مقایسه کرده است.
نمایشنامه های آنتوان چخوف
در سال 2013، نمایشنامهای تحت عنوان «یک پزشک روسی» بر اساس تجربیات چخوف در جزیره ساخالین اجرایی شد. این پروژه که توسط بنیاد ولکام تأمین مالی شده بود، با بازی اندرو داوسون و تحقیقات پروفسور جاناتان کول تلاش کرد زوایای بیشتری از زندگی و تجربههای چخوف در این جزیره را آشکار کند.
آنتوان چخوف پزشک
میخائیل چخوف، یکی از اعضای خانواده در ملیخوو، تصویری واضح و زنده از تعهدات پزشکی برادرش ترسیم کرده است. او تأکید میکند که از همان ابتدای سکونت چخوف در ملیخوو، بیماران از مناطق دور به سمت او میآمدند، فاصلههایی که گاه تا بیست مایل میرسید. آنها به صورت پیاده یا با گاری سفر میکردند و چخوف اغلب برای ملاقات از راه دور به نزد بیماران میرفت. این مراجعهها به قدری گسترده بود که گاهی اوقات زنان و کودکان روستایی از صبح زود جلوی در خانهاش صف میبستند.
پزشک آنتوان چخوف
اگرچه چخوف هزینههای قابل توجهی برای تأمین داروهای بیماران صرف میکرد، اما عمدهترین بار مالی و زمانی او ناشی از سفرهای طولانی برای معاینه بیماران بود؛ سفرهایی که بخشی از زمان او برای نگارش را کاهش میداد. با این حال، کار چخوف به عنوان پزشک او را به اقشار مختلف جامعه روسیه نزدیکتر کرد و باعث شد تجربیات غنی و عمیقی را در آثارش منتقل کند. به عنوان مثال، او شرایط دشوار دهقانان روستایی را با جزئیات دقیق در داستان کوتاه «دهقانان» به تصویر کشید. همچنین تجربه ملاقات با طبقات بالای جامعه، برداشتهای ملموسی از زندگی آنها برای وی فراهم آورد. چخوف در دفترچه یادداشت خود درباره اشراف نوشت: «همان بدنهای بیمار و تنک نیرو، همان پیری بیدندان و مرگ ناخوشایند، مانند چیزی که در میان مردم عادی میبینیم.»
آنتوان چخوف مرغ دریایی
در سالهای 1893 و 1894، او به عنوان پزشک زمستوو در زونیگورود فعالیت کرد؛ منطقهای با امکاناتی چون آسایشگاهها و خانههای سالمندان متعدد و بیمارستانی که بعدها به نام او نامگذاری شد. همچنین در سال 1894، چخوف ساخت نمایشنامه «مرغ دریایی» را در کلبهای که خودش در باغ ملیخوو بنا کرده بود آغاز کرد. طی دو سال سکونت، او خانه را مرمت کرد، به کشاورزی و باغبانی پرداخت، باغها و برکه را ساماندهی نمود و درختانی بسیاری کاشت که نسبت به آنها مراقبت ویژهای داشت. میخائیل نقل میکند که او با علاقهای عمیق به این درختان نگاه میکرد و حتی درباره آیندهای دور، سیصد یا چهارصد سال بعد، رؤیاپردازی میکرد؛ رؤیایی مشابه شخصیت سرهنگ ورشینین در نمایشنامه معروف «سه خواهر».
مرغ دریایی آنتوان چخوف
نخستین اجرای «مرغ دریایی» در تئاتر الکساندرینسکی سن پترزبورگ در 17 اکتبر 1896، با شکست سختی مواجه شد. واکنش منفی تماشاگران آنقدر شدید بود که چخوف مجبور به ترک تئاتر شد. اما همین نمایش توجه ولادیمیر نمیروویچ-دانچنکو را به خود جلب کرد. او به همراه کنستانتین استانیسلاوسکی اجرایی جدید از این اثر را در سال 1898 برای تئاتر هنری مسکو سازماندهی کردند. اجرای نوآورانه استانیسلاوسکی، با تأکید بر رئالیسم روانشناختی و بازی گروهی، لایههای پنهان متن را آشکار ساخت و انگیزه چخوف برای نمایشنامهنویسی تقویت شد.
آنتوان چخوف دایی وانیا
این همکاری باعث شد تئاتر هنری مسکو آثار بیشتری از چخوف سفارش دهد، از جمله اجرای نمایشنامه «دایی وانیا» در سال بعد، که پیشتر توسط چخوف به پایان رسیده بود. چخوف در دهههای پایانی زندگیاش دچار تغییراتی عمیق شد و رویکرد خداناباورانهای پیدا کرد که بخشی از تحولات فکری او را نشان میدهد. در مارس 1897، آنتون چخوف طی سفری به مسکو دچار خونریزی شدید ریه شد. پس از مقاومت اولیه، با دشواری توانستند وی را قانع کنند تا به درمانگاه مراجعه کند. پزشکان ابتلای او به سل را تشخیص داده و توصیه کردند سبک زندگیاش را تغییر دهد.
نوشته آنتوان چخوف
در همین یالتا، چخوف یکی از معروفترین آثارش یعنی “بانو با سگ” را نوشت. این داستان که گاهی به عنوان “بانوی با سگ خانگی” نیز ترجمه شده است، درباره ارتباط اتفاقی میان یک مرد متأهل بدبین و یک زن متأهل ناراضی است که در تعطیلات یالتا آشنا میشوند. گرچه ابتدا تصور میشود این رابطه سطحی و گذرا است، اما به مرور رنگ عشق عمیقتری به خود میگیرد. آنان در نهایت امنیت زندگی خانوادگی خود را با رسوایی به خطر میاندازند. داستان با مهارت، رشد احساسی طرفین، تحول مرد بدبین و ناتوانی آنان در پیدا کردن راهحلهایی برای دل کندن از خانوادههایشان یا از یکدیگر را بیان میکند.
آنتوان چخوف نویسنده روسی
آنتون چخوف، نویسندهای برجسته و تأثیرگذار در ادبیات جهان، با آثارش نهتنها شیوهای جدید از داستانگویی را معرفی کرد، بلکه به نسلهای مختلف نویسندگان الهام بخشید. جورج برنارد شاو، از جمله نخستین غیرروسهایی بود که به ستایش چخوف پرداخت. او در عنوان فرعی اثر خود «خانهی دلشکستگان»، از تعبیر «فانتزی به شیوهی روسی با مضامین انگلیسی» استفاده کرد و شباهتهایی میان طبقه زمیندار انگلیسی و همتایان روسیشان را، آنگونه که چخوف تصویر کرده بود، برجسته کرد. او اشاره داشت که این شباهتها در «همان آدمهای خوب و همان پوچی مطلق» بازتاب مییابد.
آنتوان چخوف و ارنست همینگوی
ارنست همینگوی، یکی دیگر از نویسندگانی که تحت تأثیر چخوف بود، رویکرد پیچیدهتری به آثار این نویسنده داشت. او با اکراه گفت که چخوف تنها شش داستان خوب نوشته و او را «نویسندهای آماتور» نامید. در مقابل، ولادیمیر ناباکوف نگاه متفاوتی داشت؛ ناباکوف چخوف را دوست داشت، هرچند دیدگاهش گاه انتقادی بود. او بیان کرد که در آثار چخوف ترکیبی از کلیشهها، تکرارها و جلوههایی دور از باور نظیر پزشکان و خونآشامها وجود دارد. با این حال، ناباکوف اعتراف کرد که داستانهای چخوف جزئی جداییناپذیر از سفر ذهنیاش هستند. او داستان «بانو با سگ» را یکی از بزرگترین آثار ادبی توصیف کرد و چخوف را نویسندهای دانست که با ظرافت و آرامش روابط انسانی و دغدغههای مهم زندگی را به تصویر میکشد.
نوشته های آنتوان چخوف
ویلیام بوید، نویسنده دیگر، دستاورد برجستهی چخوف را کنار گذاشتن «طرح رویداد» و گرایش به شیوهای مبهمتر و پیوندی نزدیکتر با واقعیتهای زندگی دانست. این تغییر رویکرد تقریباً انقلابی، فاصلهای چشمگیر میان آثار چخوف و داستانهای سنتی ایجاد کرد. ویرجینیا وولف نیز جنبهها و ویژگیهای منحصر به فرد داستانهای چخوف را در کتاب «خوانندهی معمولی» بررسی کرد. او به پایانبندی خاص داستانهای چخوف اشاره نمود که گاه بینتیجه یا ناآشنا به نظر میرسند؛ سبکی که برخلاف انتظارات معمول از روایت است. وولف معتقد است که فهم این آثار نیازمند حساسیت ادبی بیشتر و مهارت در تشخیص هارمونی داخلی داستانهاست.
آنتوان چخوف نوشته ها
مایکل گلدمن نیز تحلیل جالبی درباره کمدیهای چخوف ارائه داد. او گفت: چخوف کمدینی منحصربهفرد است، چراکه کمدیهایش به همکاری بازیگران و توانایی آنها برای تبدیل لحظات ناخوشایند، ارتباطات شکستخورده و اشتباهات واضح به تجربهای لذتبخش وابستهاند. گلدمن تأکید کرد که این نقصها نه صرفاً اشتباهات سطحی، بلکه بخشی از فروپاشی هدفمند و برازنده هستند که احساسات عمیقتر را برمیانگیزند. بدین ترتیب، میراث چخوف از طریق تحولات سبکیاش همچنان الهامبخش است؛ نویسندهای که توانست پیوندی میان طنز، تراژدی و واقعیت ایجاد کند و همزمان ادبیات جهانی را تحت تأثیر قرار دهد.
کریستیانو آنتوان چخوف
در ایالات متحده، شهرت آنتون چخوف به مرور زمان و بیشتر تحت تأثیر سیستم بازیگری استانیسلاوسکی رشد کرد؛ سیستمی که زیرمتن را محور اصلی خود قرار داده بود. استانیسلاوسکی در رابطه با سبک هنری چخوف بیان کرد که او اغلب افکار و احساسات شخصیتهایش را نه در روایت مستقیم، بلکه در سکوتها، فاصله میان دیالوگها یا پاسخهای کوتاه و مختصر بیان میکرد. چنین رویکردی باعث شد شخصیتها چگونه از طریق گفتار غیرمستقیم یا حتی نگفتن برخی موضوعات، عمق بیشتری بیابند. گروه تئاتر و رویکرد زیرمتن، تأثیری پایدار بر نسلهایی از نمایشنامهنویسان، فیلمنامهنویسان و بازیگران آمریکایی همچون کلیفورد اودتس، الیا کازان و بهویژه لی استراسبرگ گذاشت. استودیوی بازیگری استراسبرگ و روش «متد» او همچنین بازیگرانی مثل مارلون براندو و رابرت دنیرو را تحتالشعاع خود قرار داد، هرچند که در این فرآیند تأثیر چخوف ممکن بود در پیچیدگی واقعگرایی موجود کمرنگ شود.
آنتوان چخوف آثار
علاوه بر این، ارتباط آثار او با هنر مدرن به کمک اعضای خانوادهاش نیز تقویت شد. مایکل چخوف، برادرزاده چخوف، نقش قابلتوجهی در توسعه روشهای منحصربهفرد بازیگری داشت که بسیاری از مفاهیم استانیسلاوسکی را گسترش میداد. آلن تویگ، سردبیر مجله معروف BC BookWorld، معتقد است چخوف بعد از شکسپیر بهعنوان دومین نویسنده محبوب جهان شناخته میشود. وی اشاره دارد که اقتباسهای سینمایی انجام شده از آثار چخوف بیش از هر نویسندهای پس از شکسپیر است. باوجود این گستردگی شهرت و محبوبیت، چخوف هنوز برای بسیاری ناشناختهتر از شکسپیر باقی مانده است.
اثر آنتوان چخوف
تأثیر هنری چخوف تنها محدود به غرب نبود؛ آثار او الهامبخش نمایشنامهنویسان ژاپنی مثل شیمیزو کونیو، یوجی ساکاته و آی ناگای نیز بوده است. این نویسندگان به شیوهای مشابه با آثار چخوف، ترکیبی از طنز سبک و حسرت عمیق را به کار گرفتند. همچنین برخی از این نمایشنامهنویسان مانند ساکاته سبک چخوف را در قالب تفسیر جدیدی اقتباس کردند و ناگای با حفظ طنز سبک در آثارش روی مسائل اجتماعی تمرکز بیشتری داشت.
فیلم آنتوان چخوف
اقتباسهای سینمایی از چخوف شامل فیلمهایی مانند «مرغ دریایی» به کارگردانی سیدنی لومت و «وانیا در خیابان چهل و دوم» توسط لوئیس مال است. لارنس اولیویه نیز آخرین تلاش کارگردانی خود را به ساخت نسخهای سینمایی از «سه خواهر» اختصاص داد. تأثیر چخوف حتی در فیلمهایی نظیر «آینه» آندری تارکوفسکی مشاهده میشود، جایی که شخصیتها درباره یکی از داستانهای کوتاه او بحث میکنند. وودی آلن نیز در آثارش مانند «عشق و مرگ»، «دکوراسیون داخلی» و «هانا و خواهرانش» ارجاعات خاصی به سبک چخوف دارد.
آنتوان چخوف فیلم
نمایشنامههای او همچنین در فیلمهای گوناگون دیگری مانند «آخرین مترو» فرانسوا تروفو و کمدی جذاب «جنایت هنری» حضور دارند یا الهامبخش هستند. تاثیر آثار چخوف حتی در سریالهای تلویزیونی نیز احساس میشود؛ سریال هندی «کاتا ساگار» در دهه ۱۹۸۰ و «چخوف کی دنیا» در دهه ۱۹۹۰ اقتباسی مستقیم از داستانهای کوتاه چخوف بودند. از جمله اقتباسهای برجسته اخیر میتوان به فیلم برنده اسکار «ماشینم را بران» اشاره کرد که بر اساس نمایشنامه مشهور «عمو وانیا» ساخته شد. همینطور فیلم «خواب زمستانی»، اثر نوری بیلگه جیلان که توانست جایزه نخل طلا را کسب کند، بازنمایی هوشمندانهای از داستان کوتاه «همسر» نوشته چخوف بود.
آثار آنتوان چخوف
| نام اثر | سال انتشار | ژانر |
|---|---|---|
| مرگ یک مدیر مدرسه | 1884 | داستان کوتاه |
| دشمن مردم | 1882 | نمایشنامه |
| دختر زمین | 1896 | رمان |
| باغ آلبالو | 1904 | نمایشنامه |
| بازرس | 1896 | نمایشنامه |
| خواب زده | 1898 | داستان کوتاه |
| نفس آدم | 1902 | داستان کوتاه |
| روسی ها | 1890 | داستان کوتاه |
| دو خواهر | 1901 | نمایشنامه |
افتخارات آنتوان چخوف
- محبوبیت و تحسین منتقدان: چخوف در دوران زندگی خود از سوی مخاطبان و منتقدان ادبی با استقبال گسترده مواجه شد. نمایشنامهها و داستانهای کوتاه او به سرعت توجه عموم را جلب کردند و شهرتی پایدار یافتند.
- تاثیرگذاری: او به عنوان یکی از برجستهترین داستاننویسان تاریخ ادبیات شناخته شده و آثارش همچنان موضوع مطالعه و الهامبخش اقتباسهای مختلف در سراسر جهان هستند.
- جوایز ادبی پس از مرگ: پس از درگذشت چخوف، چندین جایزه ادبی به نام او تأسیس شدهاند که هر ساله به نویسندگان برجسته اهدا میشوند.
آنتوان چخوف باغ آلبالو
موزه آنتون چخوف در الکساندروفسک-ساخالینسکی، روسیه، خانهای است که او در سال ۱۸۹۰ به مدت کوتاهی در آن اقامت داشت. چخوف چند ماه پیش از مرگش به نویسنده مطرح، ایوان بونین، اشاره کرد که باور دارد آثارش ممکن است تا هفت سال آینده همچنان خوانده شوند. وقتی بونین با کنجکاوی پرسید «چرا هفت؟»، چخوف با طنز گفت: «خب، هفت سال و نیم. این بد نیست. من شش سال دیگر زندهام.» اما میراث او بسیار فراتر از این پیشبینی رفت. محبوبیت نمایشنامه “باغ آلبالو” در سال مرگش، گویای جایگاه والای او در ادبیات روسیه بود، جایگاهی که پس از تولستوی او را به یکی از برجستهترین نویسندگان قرن تبدیل کرد.
باغ آلبالو آنتوان چخوف
در روسیه نیز نمایشنامههای چخوف پس از انقلاب مدتی از توجه دور شدند، اما بعدها در قالب مجموعه آثار شوروی دوباره مطرح گردیدند. شخصیتهایی مانند لوپاخین از نمایش “باغ آلبالو”، نماد نظم جدید شدند؛ فردی از طبقه متوسط که املاک اشراف را تصاحب میکند.
آنتوان چخوف و تولستوی
تولستوی، که شش سال بیش از چخوف زندگی کرد، از ستایشکنندگان اولیه آثار کوتاه چخوف بود و مجموعهای از آنها را به دو دسته تقسیم میکرد: «درجه یک» شامل آثار برجستهای همچون «خانه»، «وانکا» و «تاریکی»، و «درجه دو» که شامل داستانهایی مانند «یک گناه» و «عروسی» بود.
کتاب آنتوان چخوف داستان های کوتاه
علیرغم شهرت چخوف به عنوان نمایشنامهنویس، برخی همچون ویلیام بوید معتقدند داستانهای کوتاه چخوف دستاورد بزرگتر او هستند. ریموند کارور، نویسنده برجسته، نیز بر این باور بود که چخوف بهترین نویسنده داستان کوتاه در تاریخ است. داستانهای او همچنان زندهاند؛ با شگفتی و احساساتی که هنر واقعی قادر به انتقالشان است. به گفته دانیل اس.برت، منتقد ادبی، آنتون چخوف جایگاه قابل توجهی به عنوان یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین نویسندگان تاریخ دارد.
⏬مقالات پیشنهادی⏬
مجله بیوگرافی فوتبال بیوگرافی فوتبالی (بیو بازیکنان فوتبال) داخلی و خارجی
















👏👏👏👏👏👏